گویش مردم ورزنه و روستاهای اطراف:
در پهنه بزرگی از مراکز ایران مردمانی زندگی میکنند که کم و بیش گویش آنها یکسان است. این منطقه از شمال پارس آغاز شده و بخشهای جنوب شرقی اصفهان (کوهپایه، بن رود، جلگه، جرقویه علیا و جرقویه سفلی) و بخشهای شمالی (میمه) و همچنین شهرستانهای نائین، اردستان، نطنز، دلیجان و خوانسار را در بر میگیرد.
مردم این منطقه تا حدودی در فرهنگ و تمدن هماهنگی دارند و به زبانی سخن میگویند که خود شاخهای از زبان پهلوی ساسانی و پارسیک جنوبی است و محققین و پژوهشگران نیز سمنان و بخشهایی از کاشان و اصفهان را از یادگارهای زبان پهلوی (پارتی) میدانند پیش از زمان پیدایش در زمان ساسانیان زبان مردم ایران زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی بوده و این لهجهای از زبان پهلوی اشکانی به شمار میرفت که در جنوب ایران رواج داشت. لذا پیش از اسلام چون این سرزمین به استان فارس نزدیکتر بوده بنابراین به همان لهجه پهلوی اشکانی سخن میراندند و میتوان گویش کنونی مردم این سامان را بازماندهٔ زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی دانست.
در کتاب جغرافیای اصفهان آمده است:”نشانهای که از قدمت اصفهان در دست داریم گویش مردم اصفهان، دهستانها و روستاهای اطراف آن بهویژه گویش مردمان زفره، زواره، اردستان، برخوار، بن رود، جرقویه و کوهپایه و پیرامون سده که از گونه اوستا و پارسی و سکایی و پهلوی و پارسیک سغدی است هست. و هنوز که چهارده قرن از روزگار ساسانیان میگذرد با این همهٔ فراز و نشیبها به یادگار مانده است که در نوشتار واژههایی از چگونگی گویش مردم ورزنه را که از بازماندگان مردم شهرکهایی چون “سبا” میباشند، میآوریم هر چند که برخی از آثار دوران اشکانی و ساسانی ویران شده و برخی جای خود را به روستاهای جدید و کوچک دادهاند ولی همگی به همان زبان سخن میگویند و پس از حمله اعراب پذیرش دین اسلام این زبان از رونق افتاده و بهجای آن زبان پارسی رواج یافته است، مردم ورزنه بر این باورند که زبان آنان ریشه زردشتی دارد.
هر چند میگویند زبان ولاتی ورزنه ای را یهودیان اصفهان میفهمند. همچنین وجود اسامی کهن روستاهای منطقه رودش دال بر قدمت منطقه است مانند” پینارت، دنارت، اسپارت، کار، تیمیارت، اسپینا، ایچی، جندیج، فارفاآن، کفران، قورتان، اشکران، طالجرد، طهمورثات، جبشت، فرچویز، هینی جرد و یسنا” را میتوان نام برد. استاد گرانمایه محمد مهریار که بیش از چهل سال بر روی نامواژه های کهن اصفهان تحقیق نمودهاند در خصوص نامواژه” یسنا” که نام مزارع و یکی از روستاهای نزدیک ورزنه است نوشتهاند: زیباترین نامی که در بین اسامی کهن یافتم واژه یسنا هست و این نام از این رو زیباست که نام اولین یشت اوستا است (مزد یسنا) و به معنی نماز، دعا و جشن و سرور است و مهمترین قسمت اوستا است که موبدان زرتشتی هنگام انجام مراسم مذهبی و دعا و نیایش میسرایند.
متأسفانه این گویش نیز مانند سایر خرده فرهنگها در حال انقراض است و نسل نو با کودکانشان فارسی صحبت میکنند و این گویش اصیل ایرانی را که سند زنده تاریخ این مرز و بوم بوده است نیز بهزودی به دست فراموشی سپرده خواهد شد لذا جا دارد قبل از انقراض کامل زبان شناسان و فرهنگ دوستان به فکر چاره باشند و نسبت به جمع آوری و ثبت اصطلاحات کهن اقدام نمایند تا آیندگان نیز مورد تحسین قرار دهند و با قسمتی از تاریخ این دیار آشنا شوند و این در حالی است که متخصصین علوم پزشکی به این نتیجه رسیدهاند که کودکانی که غیر از زبان رسمی زبان دومی نیز دارند نسبت به کودکانی که به یک زبان تکلم میکنند از یادگیری بالاتری برخوردارند و قشر خاکستری مغز آنان نسبت به بقیه ضخیمتر است و سازمان علمی فرهنگی ملل متحد نیز جهت حفظ بعضی از زبانهای مهم و در حال انقراض مانند زبان مراغهای اعتباری به این منظور تخصیص داده تا از طریق فرهنگ سازی اینگونه زبانهای اصیل در پدیده جهانی شدن منقرض نشوند.
اشتراکات گویش ورزنه با زبان پهلوی و اوستایی:
1 ـ کلمه «ابی» به جای کلمه «دیگر» استعمال میشود مثلاً هرگاه بگویند «سالبی» به معنی سال دیگر است یا “روز دیگر” به «روبی» و یا «من دیگر نمیآیم» میشود «من ابی نئون»
2 ـ کلمه سیب را بهصورت «سو» به کار میبرند یا بچه را بهصورت «وچه» بکار میبرند. گاهی مواقع در فارسی دری حروف وسط حذف میشود «شهر» به «شر» یا «مسعود» به «مسود» تبدیل میشود.
در این زبان «ان» در آخر بعضی از کلمات به «ون» تبدیل میشود مثال «نان» به «نون» یا «قندان» به «قندن» «کاشن» که «کاشان» است.
در فارسی دری گاهی مواقع «ب» حذف میشود مثال «چوب» به «چو» تلفظ میشود.
«های» ملفوظ در آخر کلمات اگر بعد از «الف» قرار گیرد حذف میشود مثال «راه» به «را» «سیاه» به «سیا» «شاه» به «شا».
گاهی مواقع حروف «پ» تبدیل به «ف» میشود. مثال «پسته» که تلفظ میشود «فسته» گاهی مواقع «ت» آن نیز تلفظ نمیشود به صورت «فسه» به کار میرود.
هرگاه قبل از «خ» حرف صدا داری بیاید حرف «خ» حذف میشود مثال «ساخته» به «ساته» یا «سوخته» به «سوته».
گاهی در بعضی از کلمات حرف «ب» به «واو» تبدیل میشود. مثال «برگ» به «ورگ» «بره» به «وره» تبدیل میشود.
کلمه «لب» فارسی در گویش ورزنه و زبان اوستایی مشترکاً بهصورت «لو» استعمال میشود.
در بعضی موارد حرف «ز» به «ج» تبدیل میشود. «زیر» به «جیر» یا «زن» به «ژن». «یسنا» که نام یکی از صحراهای ورزنه هست و نام اولین بخش کتاب اوستا هم ریشه با yasna در پارسی باستان «تاژنامن» «tajnamon» تاخت و تاز هم پیوند با tacinten در پارسی باستان.
وارن «varon» باران هم ریشه با varan در زبان پهلوی.
ورف «varf» که هم ریشه با vafr در زبان پهلوی.
ارج «arj» بها که هم ریشه با arj در زبان پهلوی.
دول «dul» ابزاری چرمی که با آن آب را از چاه میکشند و هم ریشه با dul در زبان پهلوی.
رسمن «resmon» طناب هم ریشه با rasan در زبان پهلوی.
آرت «art» آرد که هم ریشه از با artak در زبان پهلوی.
در بعضی از کلمات حرف «ف» به «ب» تبدیل میشود مثال «گوسفند» به «گوسبند» و هم ریشه با qospand در زبان پهلوی و همچنین هم ریشه با واژه گوسپنتا در زبان اوستایی.
تبدیل حرف «د» به «ت» مثال «گرد» به «گرت» که هم ریشه با زبان پهلوی «کارد» به «کارت».
کرتنه « kartoneh» آشیانه مرغ و هم پیوند با katak در زبان پهلوی و نیز هم ریشه با kate در زبان مردم شمال آلمان به چشم
زما zoma داماد و هم ریشه با زاماتر در زبان اوستایی
زنامن zonamon دانستن که هم ریشه zan در زبان اوستایی
دن done دانه هم ریشه با danak در زبان پهلوی و دان در زبان اوستایی.
گاله qaleh جوال هم ریشه است با زبان پهلوی
جین جی jin ji زن هم پیوند jani در زبان اوستایی
پره poreh پسر و پور و دگرگون شده واژه puhr در زبان پهلوی اشکانی
ب bo بود و هم ریشه با baw در زبان اوستایی.
نتیجه آنکه کلماتی که در گویش ورزنه بکار میرود ریشه پهلوی ساسانی دارند که زبان پهلوی زبان دوره ساسانیان هست که زرتشتیان یزد نیز بدین گونه صحبت میکنند. که ریشهای پهلوی دارد و خود آن را فارسی دری مینامند مثال. ب bo بو د دو هر گویش ورزنهای و زرتشتی بهصورت «ب» تلفظ میشود.
گاهی مواقع در این گویش قاعده قلب به میم صادق میشود مثال: شنبه = شمبه، انبار = امبار، یعنی نون ما قبل «ب» بدل به «م» میشود.
ورزنه در اسناد تاریخی:
-
در ادبیات باستانی ایران صفحه 98 آمده که حضرت زرتشت یاران خود را به سه دسته تقسیم کرد که یک دسته آنها به نام ورزندگان یا ورزنه بودهاند که مردمانی کشاورز و دامپرور بودهاند و کارهای سودمند انجام میدادند.
-
در کتاب جغرافیای اصفهان صفحه 203 این طور بیان میشود که از مشخصات بارز شهرهای باستانی زمان ساسانیان داشتن چهار دروازه در شهر بوده است که شهر ورزنه نیز دارای چهار دروازه بوده که هنوز اسامی آنها به یادگار مانده است و شامل دروازههای جبشت، دیزی، عباس و فرچویز هست که بعضاً” ریشه در پهلوی ساسانی داشتهاند.
-
در تاریخ اصفهان و ری آمده است در زمان دیلمیان دو بلده حاکم نشین مخصوص در اصفهان بوده است اول فیروزان لنجان در دو طرف زاینده رود و دوم فارفاآن رودشت که همان فارفان امروزی است و مرکز دهستان رودشت شرقی بخش بن رود است.
-
در صدره الارض صفحه 109 این طور بیان میشود که پسر حوقل، جهانگرد نیمه دوم سده چهارم هجری مینویسد: آب رزن رود سر انجام به زمینهای برزند ” ورزنه” میرسد که خاص زرتشتیان است. (این کلمه سپس به ورزنه تبدیل شده است)
-
آقای دکتر شفیعی در کتاب بر کران کویر خود در صفحه 142 این طور بیان میکند که بر اثر برداشت مرم پیکان از نسخه دست نویس محمد حنفیه و ایدان یزد گرد سوم ساسانی پس از شکست در جنگ نهاوند همراه با خانواده ره سپار اصفهان شد و یکی از پسران خود به نام پیروز را به فرمانروایی اصفهان انتخاب کرد، اما وی پس از شکست به سمت رودشت و روستای پارپاهان که … (روستای فارفان کنونی است)….. روی آورد و پایگاه خود ساخت که البته فارفان یکی از روستاهای توابع بخش بنرود هست. نتیجه این که دین در آن زمان زرتشت بود و زبان پهلوی، که هنوز هم مردمان آن خطه بدان تکلم میکنند.
۲ دیدگاه. همین الان خارج شوید
خیلی جالب بود تمام این ویژگیها که قید شد دقیقا در زبان لکی وجود دارد. به عنوان یک لک زبان که به خیلی لهجه ها آشنایی دارم آماده همکاری هستم
خیلی ممنون از اعلام آمادگی اگر صلاح می دونید از طریق شماره ۰۹۱۰۳۰۰۳۱۱۰ به بنده پیام بدید